En Irán, los amigos de Podemos condenan a 16 años de prisión y 74 latigazos a una pareja por sus ‘amores’ en Instagram

En Irán, los amigos de Podemos condenan a 16 años de prisión y 74 latigazos a una pareja por sus 'amores' en Instagram
Ahmad Moinshirazi y su esposa, Shabnam Shahrokhi. PD

En Irán, fueron los reyes del mundo.

Rica, guapa, amigable, atlética, con dos hijos muy bonitos, la pareja se encontraba entre las figuras de Instagram más famosas del país, una de las únicas redes sociales sin censura.

Con su largo cabello negro, Shabnam Shahrokhi, seguido de 870,000 seguidores en Instagram, es un kickboxer de belleza inquietante.

Su esposo Ahmad Moin Shirazi, conocido como Picasso, es el hombre ideal para muchos.

Además, este ex campeón de kickboxing sigue exigiendo en su página de Instagram, seguido por casi 600,000 suscriptores, la igualdad de género en una República Islámica de Irán, donde las mujeres a menudo se consideran inferiores a los hombres.

Sin embargo, esta vida perfecta se hizo añicos cuando la pareja se vio obligada, en septiembre de 2019, a abandonar su tierra natal hacia Turquía.

View this post on Instagram

خب اين هم از تمرين امروز در منزل با استاد اعظم شبنم شاهرخى ??❤️ اين دلوان هم كه كلاً در تمام طول روز چسبيده به يكى از ماها. كلاً خيلى جالبه كه بچه ها از همون اولين روزها و ماههاى زندگى انقدر شخصيتشون با هم متفاوته. نيوان از اول خودش به تنهايى بازى ميكرد و خودش رو سرگرم ميكرد ولى دلوان كاملاً روحيه اش متفاوته و دوست داره كه هميشه با كسى بازى كنه ? اين خودش سر آغاز يك سرى مشكله چون اون ميخواد كه با نيوان بازى كنه و خلوت نيوان رو بهم ميزنه و ما هميشه بايد بريم و تا نيوان خدمتش نرسيده نجاتش بديم ?? البته مطمئناً با بزرگتر شدنشون اين مشكل برطرف ميشه و ما هم ميتونيم يك نفس راحتى بكشيم ? البته اميدوارم Music by @mehradhiddenofficial ?? #picassomo #mumzy #moinfamily #boxing #trainingmakesmaster #delwan #stayhome #istanbul

A post shared by Seyed Ahmad Moinshirazi (@picassomo) on

«Un día a principios del verano de 2019, recibí una llamada oculta en mi teléfono», explicó Ahmad Moin Shirazi al diario. «Nadie, excepto el sistema, tiene acceso a esta opción en Irán. Supe de inmediato que era un mal presagio».

La llamada era del Ministerio de Inteligencia, que les convocaba a ambos para ser interrogados. Según confesó, durante las cuatro horas que duró el interrogatorio conocerion que las autoridades habían acumulado entre unas 500 y 1.000 páginas de información sobre ellos.

View this post on Instagram

شرط اول من براى ازدواج داشتن حق طلاق براى همسرم بود! روز ثبت رسمى عقد از حاج آقاى عاقد خواستيم كه حتماً حق طلاق براى مامزى را در عقد نامه قيد كنند. حاج آقاى عاقد در جواب گفتن كه پس بعداً بيايد تا يك سند وكالت در طلاق تنظيم كنيد چون در حقيقت اجازه طلاق در عقد نامه يك موضوع فرماليته است و به نتيجه نميرسه. وقتى داشتيم از در بيرون ميرفتم حاج آقا در خلوت به من گفت كه نگران اون وكالت نامه هم نباش چون براحتى ميشه متن رو طورى تنظيم كرد كه عملاً دادگاه اونرو نپذيرد! با تعجب گفتم چرا بايد چنين كارى بكنيم و سندى رو تنظيم كنيم كه ضمانت اجرايى نداره؟ ايشون گفت من از اين لحاظ گفتم كه اگر شما قبل از ازدواج اين قول رو داديد ولى رضايت قلبى از دادن اين حق نداريد نگران نباشيد، راه حل كار آسان است! انقدر متعجب بودم كه خود حاج آقا گفت خب اگر هم واقعاً قصد دادن وكالت داريد كه دقيق مينويسيم كه مشكلى پيش نياد! ?? راستش اين قانون انحصار حق طلاق براى مردان رو هيچوقت نفهميدم! همونطور كه مهريه رو نفهميدم! چطور مردى حاضره با زنى كه ديگه علاقه اى به ماندن در يك زندگى مشترك رو نداره با زور و اجبار زندگى كنه؟ يك زندانبان و يك اسير! واقعاً عشق انتخابه يا اجبار؟ براستى مدام مردى حاضر به ادامه چينين زندگى يا رابطه ايست؟ حتى اگر هم عشقى در كار نبود باز انتخاب ركن اصلى يك ازدواجه! امروز عكس العمل بسيارى از كاربران اينستاگرم و توييتر به پستهاى يك زوج هنرپيشه خيلى براى من بسيار خوشايند و نويد دهنده بود. نويد شروع يك تغيير از بطن جامعه. شروع تغيير يك نگرش و رويكرد در زندگى مشترك. نگاهى كه در يك رابطه سالم امروزى ديگر جايى براى زندانبان و قل و زنجير نميبينه. اين تغييرات مثبت بايد از خود جامعه شروع بشه و كم كم باعث تغيير در قوانين متحجر و اشتباه موجود بشه. اصلاً چطور ميشه باور كرد كه هنوز در نظر برخى ميزان مردانگى با داشتن انحصار حق طلاق سنجيده ميشه؟ يا ميزان عزت يك زن با ميزان مبلغ مهريه، حتى اگر اون مهريه هرگز پرداخت هم نشه جامعه در حال آگاهى و حركت به سوى پيشرفت و مساوات است و اين باعث خوشحالى و اميدوارى است ??? #picassomo

A post shared by Seyed Ahmad Moinshirazi (@picassomo) on


La lista de cargos contra la pareja era bastante larga: «propaganda contra el régimen, publicación de contenido obsceno y vulgar en la web, haber actuado contra la moral pública y propagación de la corrupción moral».

Tras pasar una noche en prisión, y a la espera de un juicio, salieron en libertad con el pago de la fianza. Pero no fue hasta septiembre de 2019, cuando decidieron huir a Turquía con sus hijos: «Salimos con solo cinco maletas. Dejamos diez años viviendo juntos en Irán: nuestro negocio, nuestra casa y las personas que nos son queridas».

Esta semana, la propia Shabnam Shahrokhi ha informado a sus seguidores de las condenas a las que se enfrentan a través de las redes sociales. « Intentamos ser ciudadanos responsables, encontrar el estilo de vida correcto… Fuimos acusados de disfrutar de nuestra paternidad».

La influencer ha sido condenada a siete años de prisión, 74 latigazos y tres meses de trabajo no remunerado. ¿El motivo? Publicar fotos de sí misma haciendo ejercicio sin velo, escribir sobre su familia y tratar, en contadas ocasiones, cuestiones sociales o políticas.

View this post on Instagram

بیشتر از هر کس دیگه ای ، هر ورزشکار وغیرورزشکاری ، ملی و غیر ملی ، ادما رو تشویق کردیم به ورزش کردن ، زندگی سالم داشتن ، انگیزه و امید داشتن ، دست از تلاش برنداشتن …با کمترین امکانات ورزش کردن، در عمل نه با عکس … متهم شدیم به قهرمانان قلابی!(مردم) بیشتر از خیلی برنامه های فرهنگی و خانوادگی ادما رو تشویق کردیم به عشق ورزیدن بدون خجالت ، به خانواده ی سالم داشتن ، با تفاهم و احترام کنار هم زندگی کردن ، حرمت همدیگه رو نگه داشتن ، حرمت عقاید مخالف رو نگه داشتن … متهم شدیم به ترویج فساد و فحشا ، تولید محتوای مبتذل ، قبح شکنی بین بانوان ایرانی …(مردم و حکومت) تلاش کردیم از پتانسیلی که داریم استفاده کنیم تا پلی باشیم بین نیازمندها و خیر ها ، اگر کسی نیاز به کمک داره کنارش باشیم و حمایت مالی و معنوی مونو ازش دریغ نکنیم … متهم شدیم به دلالی مجازی، به کلاهبردای، به مال دیگرانو خوردن (مردم) سعی کردیم شهروند مسئول باشیم ، روش زندگی درست رو پیدا کنیم و اونو به دوستانمون هم نشون بدیم ، به محیط زیست احترام بذاریم… متهم شدیم به دروغگو و فیک و نمایش بودن !( مردم) سعی کردیم منفعل نباشیم ، در نهایت تمام اعتراض ها و نقدهایی که داشتیم تلاش کردیم حضور فعال تو جامعه داشته باشیم ، رأی بدیم ولی نقدهم بکنیم ، حرف هم بزنیم …متهم شدیم به نون به نرخ روزخور، رانت خور، تبلیغ علیه نظام ( مردم و حکومت) از پدر مادر شدنمون لذت می بردیم ، عشق می کردیم و اینو نشون می دادیم ، متهم شدیم به استفاده ی ابزاری از بچه هامون ! اسم بچه هامونم‌شد‌کودکان کار ( مردم ) مثل هر بلاگر دیگه ای ، از پتانسیل پیجمون استفاده کردیم و با قوانین و فیلترهای خودمون تبلیغ گرفتیم ، بارها هم از بیزینس های بزرگ و کوچیک بدون ریالی دریافت کردن ، حمایت کردیم ، متهم شدیم به بی هنری و مفت خوری !( مردم) با هم اشنا شدیم و زندگیمونو شروع کردیم ، با وجود تفاوت نظرات خانواده ها، راه خودمونو انتخاب کردیم ، سالها بود که انتخاب کرده بودیم !با احترام به تمام تفاوتها با عشق با خانواده هامون زندگی کردیم …متهم شدیم به اقازاده و عروس اخوند بودن ! اینم شد اتهام ؟ (مردم) می بینید ؟ ایناست اتهامات ما! اون کلمات تو پرانتز هم اتهام زنندگانن ! مردمان فقط گفتن و ابرو و اعتبار ما رو خدشه دار کردن ، حاکمان قدرت داشتن و ما رو از کشورمون روندن ! می گن مردمان و حکومتها آیینه ی همدیگه ن ! راست می گن ! با این کپشن خوب می تونید این آیینه گی رو ببینید . حالا من میرم و شما رو میذارم با افکار خودتون ?? با آرزوی صلح و عشق و آرامش ??❤️

A post shared by Shabnam Shahrokhi (@shabnamshahrokhi) on

Ahmad Moin Shirazi, por su parte, ha sido sentenciado a nueve años de prisión por compartir publicaciones en su perfil que denunciaban la corrupción de las autoridades, la pobreza y la falta de libertad en el país, pero también por las muestras de amor hacia su esposa.

«Me llamaron corrupto», relató. «Pero lo peor para ellos fueron las fotos de Shabnam sin velo al lado de mi madre. No podían soportar la idea de que la gente empiece a pensar que ambos géneros, velados y descubiertos, pueden coexistir en Irán».

Su defensa intentará apelar el veredicto.

View this post on Instagram

از خواب که بیدار میشدم به کارای بچه ها می رسیدم و بازی باهاشون و کتاب …تا زمان کلاس برسه و شاگردام بیان ، معمولا صحرا یه ذره زودتر میومددتا قبل از تمرین با بچه ها یکم بازی کنه … بعدش می رفتم سر کلاس و تمرین و با بچه هام در کنار یه تمرین باحال کلی گپ و گفت می کردیم ، خیلی انرژی خوبی داشت کنار هم بودنامون…همیشه هم شهروز یا سامان وسط تمرین زنگ می زدن ، جوری که بهشون می گفتم واقعا آلارم میذارید که وسط کلاس من زنگ بزنید؟ شهروز می خندید می گفت ؛ باشه خانم شاهرخی بعدش زنگ بزن. سامانم می گفت شبنم جون خواستم بپرسم خونه ای ، کاری نداری، مهمون نداری بیام یه سر پیشتون؟ معمولا وقتی کلاس تموم میشد و داشتم میومدم بالا به الهام می گفتم ؛ الهام لباستو پوشیدی بیا بالا یه چای یا قهوه بخوریم . اونم خیلی وقتا میومد ، کاش هرروز میومد! مثل صحرا… بعد از دوش با هم چایی می خوردیم ناهار درست می کردیم و کلی می خندیدیم ، کلا من و الهام خیلی با هم می خندیدیم . بعضی وقتام شانتی یا شقایق یا آیسان یاآذین، یا هدی… بعد کلاس میومدن یا یه بغل می خواستن بکنن، یا غذا اورده بودن، یا یه گل، یا یه کادو بی بهونه….!چقدر خوشبخت بودم از داشتنشون. بچه ها که می رفتن من تا نیوان مهد بود و دلوان خواب بود یکم کتاب می خوندم و بعد منتظر بودم یا شهروز یا سامان یا هوتن زنگ درو بزنن و بیان . شهروز که همیشه گشنه میومد چون عاشق دستپخت من بود .یا مریم و مرجان زنگ بزنن بگن شبی خونه ای ما بیاییم؟ میومدن ، صحرا هم عصرا گاهی بعد از دفتر سرزده‌میومد .کلی گاسیپای خواهرونه می کردیم و عشق می کردیم و دلمون گرم بود به هم . مامانم شاید هفته ای یه بار اینکارو می کرد . کلا مامانم کم از خونه بیرون می ره ! زنگ می زد می گفت؛ شبنم خانم غذا چی می خوایی برات درست کنم فردا بیاییم با خاله سرور ؟ می گفتم من خودم درست می کنم شما بگید چی؟ می گفت ؛ نه مادر با دو تا بچه …من سختم نیست من درست می کنم میام .اکثر وقتا می گفتم کباب تابه ? یا مرغ با لپه و سیب زمینی سرخ کرده .من بیشتر می رفتم پیشش، اون‌موقعها قورمه سبزی یا سبزی پلو ماهی درست می کرد ، قبل از به دنیا اومدن دلوان که هرروز می رفتم ، بعد از دلوان دیگه سخت بود .ولی الان می گم کاش می رفتم ، هرروز می رفتم.شبام که بچه ها می خوابیدن تقریبا هفته ای سه چهار بار هوتن و هدیه با وسایل سالاد میومدن، اخه هدیه سالاداش یه دونه بود و بعدم شهروز و سامان و مصطفی و محمد و اسلان و حامد، الهام و هومن…فوتبال دستی بازی می کردیم . من و سامان یه تیم بودیم …باقیش جا نشد تو کانت میاد …??

A post shared by Shabnam Shahrokhi (@shabnamshahrokhi) on

CONTRIBUYE CON PERIODISTA DIGITAL

QUEREMOS SEGUIR SIENDO UN MEDIO DE COMUNICACIÓN LIBRE

Buscamos personas comprometidas que nos apoyen

COLABORA

Lo más leído